شهید غلامرضا فتاحی
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: ۱۳۱۶/۰۵/۱۹
محل تولد: سرایان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۰۲/۰۵
محل شهادت: هور
محل دفن: سرایان
یگان خدمتی: سپاه
خاطرات:
خاطره اول
من بیرون از خانه بودم وقتی به خانه آمدم دیدم که خانه ی ما خیلی شلوغ است و صدای گریه می آید با این که از قبل می دانستم که پدرم شهید خواهد شد، چون ایشان به من گفته بود این نوبت که می روم آرزوی شهادت دارم و دیگر زنده بر نمی گردم. اما وقتی صدای گریه را شنیدم دیگر توان راه رفتن نداشتم و به یاد موقعی افتادم که ایشان این جملات را می گفت: و دیگر چیزی نفهمیدم که کجا هستم زمانی متوجه شدم که دیدم دو نفر از رفقای ایشان بازوهایم را گرفته و مرا نوازش می کردند روز بعد که تشییع جنازه بود بنا به سفارش و وصیتی که پدرم کرده بود جنازه ی ایشان را به مسجد جامع بردیم و مقداری از گرد و غبار فرش های مسجد را روی جنازه ی ایشان ریختیم و بعد هم در کنار سایر شهدا ایشان را دفن کردیم.
راوی: محمد صادق فتاحی
خاطره دوم
خاطره ای را یکی از همرزمان پدرم بعد از شهادت ایشان این گونه نقل می کرد: زمان شهادت غلام رضا من بالای سر ایشان بودم که در موقع اصابت تیر دشمن به سر شهید ایشان رو به من کرد و گفت: صورتم را به طرف کربلا کن می خواهم به حسین بن علی علیه السلام سلام بدهم بعد دست بر سینه گذاشت و به امام حسین علیه السلام سلام داد و در همین حال به شهادت رسید.
راوی: محمد صادق فتاحی
خاطره سوم
آخرین دیدار ما شب چهارشنبه ای بود که پدرم غلام رضا به من گفت می خواهم دعای توسل را بخوانم و تو صدایم را ضبط کن که برای شما یادگاری بماند و ما صدای ایشان را ضبط کردیم و پدر آن شب گریه ی بسیار کرد و از خدا درخواست طلب شهادت کرد.
راوی: محمد صادق فتاحی
گزیده ی وصیت نامه :
از فرزندان خود می خواهم که نماز جماعت در مسجد و همچنین مجالس مذهبی و دعاها و خواندن قرآن را تا جاییکه امکان داشته باشد، فراموش نکنند. از خانواده می خواهم که فرزندانم را خوب و بطور اسلامی تربیت نمایند . چنانچه شهید شدم ،جنازه ام را به مسجد ببرید و مقداری از گرد و خاک فرش های مسجد را روی جنازه ام بریزند تا خداوند مقداری از گناهانم را ببخشد. از دخترم فاطمه که از همه سزاوارتر است، می خواهم گریه نکند و صبر پیشه کند؛ چون این وعده ی خداست و وعده ی خدا حق است . من فردای قیامت در پیشگاه فاطمه زهرا(س) از شما شفاعت می کنم. این راه را عاشقانه برگزیده ام چون راه حق است و چنانچه شهید شدم به آرزوی دیرینه ام رسیده ام.
«غلامرضا فتاحی»
نظرات
ارسال یک نظر