شهید حسن باقری

شهید حسن باقری

نام پدر: رمضان

تاریخ تولد:         1343/09/02        

محل تولد: رقه

تاریخ شهادت:    1365/11/09        

محل شهادت: شلمچه

محل دفن: رقه

یگان خدمتی: سپاه



حسن باقرى  فرزند رمضان  در بیستم آذرماه سال ۱۳۴۳ درروستاى رقّه از توابع شهرستان فردوس به دنیا آمد.(۱) دوران ابتدایى را در دبستان ۲۲ بهمن روستاى رقّه گذراند.قبل از انقلاب شعار «مرگ بر شاه» مى‏نوشت و به بچّه‏ها یادمى‏داد که بگویند: «مرگ بر شاه»


با شروع جنگ تحمیلى به خاطر عشق به اسلام و فرمایش امام به جبهه رفت و در عملیّات بستان شرکت نمود.  بعدها درعملیّات‏هاى دیگرى از جمله: عملیّات بیت‏المقدّس، والفجرمقدّماتى، والفجر ۱، والفجر ۲، والفجر ۱۰ و کربلاى ۵ به عنوان بسیجى شرکت کرد و چندین مرتبه مجروح شد. پس از آن عضو ثابت کادر بسیج سپاه پاسداران فردوس گردید. مدّتى به عنوان مسئول پایگاه بسیج روستاى آیسک فردوس انجام وظیفه نمود. پس از آن عضو رسمى سپاه پاسداران فردوس شد و براى آموزش اعزام گردید.سپس در واحد تخریب لشکر ۵ نصر خراسان به خدمت مشغول و به قائم مقامى گردان تخریب لشکر پنج نصر منصوب شد.

با خانم فاطمه ایّوب زاده پیمان ازدواج بست که ثمره‏ى این ازدواج یک دختر بود که بعد از ده روز فوت کرد. در تمام صحنه‏ها چهره‏ى ایشان خندان بود و همواره به ماتوصیه مى‏کرد که از مشکلات نترسید. شب که در معرض دید دشمن قرار مى‏گرفتیم مى‏گفت: قرآن بخوانید، آیه‏ى و جَعَلْنا … رابخوانید.» دوستان واحد تخریب او مى‏گویند: به «شیر جبهه» معروف بود. مسؤلیّتش را به مانمى‏گفت: هر چه مى‏گفتیم: چه کاره‏اى؟ مى‏گفت: در جبهه فقط یک سیخ به زمین مى‏زنم؛ یعنى بسیجى ساده‏ام و فقط بعد از شهادتش فهمیدیم چه کاره است.» شهید بسیار شجاع و صبور بود. بحرانى‏ترین مشکلات را به حساب نمى‏آورد. پدرش را زمانى از دست داد که در جبهه بود؛ براى ختم ایشان به روستا آمد و سپس به جبهه برگشت. بعد ازمدّتى همچنین مادر و سپس تنها فرزندش  که ده روزه بود  را نیز از دست داد، امّا باز هم به جبهه رفت.ذبیح اللّه خلیلى  از همرزمان شهید  مى‏گوید: «عملیّات کربلاى۵ به اتمام رسیده بود و بچّه‏ها از نظر جسمى و روحى خسته بودند ومن هم از این قاعده مستثنى نبودم. البتّه من قصد گرفتن ترخیصى داشتم. شهید حسن باقرى زمانى که از تصمیم من براى این کار آگاه شد، گفت: نرو. از او اصرار بود و از من انکار. راستش آن موقع دلیل این همه پافشارى را درک نمى‏کردم. آن قدر من به نیّت و هدفم تأکید کردم که به مرخصّى گرفتن من رضایت داد و گفت: پس حالا که این قدرمصرّى، مرخصّى بگیر و برگرد و بعد از «والفجر ۱۰» با راحتى وآسودگى خیال برو. شنیدن نام آن عملیّات آن هم در آن موقع و باتوجّه به این که از لحاظ نظامى نام و زمان انجام هیچ عملیّاتى حتّى مدّت‏ها بعد از عملیّات نیز فاش نمى‏شد، برایم عجیب بود؛ چون کاملاً برایم نا آشنا بود کلامش را درک نمى‏کردم و برایم سنگین بود ونتوانستم در عمق کلامش تأمّل کنم تا دریابم چه مى‏گوید. امّا به هرحال من که اصلاً به قول معروف توى باغ نبودم، از او جدا شدم وترخیصى گرفتم. عملیّات پیروزمندانه والفجر ۱۰ یکى از آخرین عملیّات‏هاى بزرگ بود که بعد از آن قطعنامه پذیرفته شد. با خودم مى‏گفتم: اى خدا، مگر حسن که یک انسان معمولى است، چگونه ازعملیّاتى که هنوز انجام نشده بود برایم اسم برد و گفت: بعد از آن باخیال راحت برو.» حسن باقرى در تاریخ ۹/۱۱/۱۳۶۵ و بعد از عملیّات کربلاى ۵در منطقه‏ى شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر به درجه‏ى رفیع شهادت نایل و پیکر مطهّرش از حمل به زادگاهش، در بهشت حسین روستاى رقّه دفن گردید.

محمّد عابدینى  همرزم شهید  از شهادت حسن این چنین مى‏گوید: «صبح روز ۹/۱۱/۱۳۶۵ بود.

شب آن روز من در اهواز بودم.فرمانده‏ى واحد به من سفارش کرد که به برادر حسن باقرى بگو صبح به اهواز بیاید که من احتمالاً دو  سه روزى مرخصّى یا مأموریّت مى‏روم و باید کارها را هماهنگ کنیم. نیروهاى پشتیبانى ما در دژخرّمشهر بودند. من از اهواز برگشتم خرّمشهر. خواستم استراحت کنم،اطّلاع دادند که مهمّات بیاورید. شب مین و مهمات لازم را برداشتیم ورفتیم به قرارگاه تاکتیکى که نزدیکى شهرک «دوئیجى» عراق بود. آنجا مین‏ها را آماده کردم. شهید حسن باقرى هم بود و این‏ها را بابرادران بردیم طرف «نهر جاسم». آن جا را مین مى‏کاشتند و صبح برگشتیم به همان محلّ قرارگاه تاکتیکى که به ایشان گفته بودند فرمانده در اهواز با شما کار دارد. از جلوى سنگر که مى‏خواستیم سوار شویم وتعدادى از برادرها مى‏خواستند بیایند که حرکت کنیم به طرف شلمچه و خرّمشهر، دقیقا یادم هست که نزدیک طلوع آفتاب بود، شهید باقرى گفت: امروز هرکس با ما بیاید شهید مى‏شود.دو نفر غیر از شهید باقرى با ما سوار ماشین شدند. ما به طرف پاسگاه شلمچه که حرکت کردیم، کمتر از یک کیلومتر از سنگر دورنشده بودیم که خمپاره‏اى در سمت راست ما به زمین خورد و همه‏ى ما مورد اصابت ترکش قرار گرفتیم. یک وقت احساس کردم که فردسمت راستم نیست؛ نگاه کردم دیدم که هست ولى مجروح شده بود.وقتى دود و گرد و خاک حاصل از انفجار کنار رفت و نگاه کردم دیدم شهید باقرى و برادر مجتبى مطیع که کنار من نشسته بودند مورداصابت ترکش‏هاى متعدّد قرار گرفته‏اند و بدون گفتن حتّى یک آه، به همدیگر تکیه داده‏اند و شهید شده‏اند و فرد عقب مجروح شده بود.»(۱۹)شهید در وصیّت نامه‏ى خود مى‏گوید: «اکنون که براى چند سالى است که این فیض عظیم نصیبم شده تا در جبهه‏هاى حق علیه باطل خدمت کنم، خداى بزرگ را شکر مى‏کنم که ما را از کسانى نیافرید که در برابر خون شهدا ساکت بنشینیم و لیاقت همان را به ما داد که راه شهدا را که همان راه امامان است بشناسیم و آن را بپیماییم و مپنداریدکه این را کورکورانه و از روى هوى و هوس انتخاب کرده، بلکه از وقتى که در قلبم احساس کردم، این را انتخاب کردم

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب الشهداء والصدیقین

….. مردانی در عهد و پیمانخویش با خدا راستگو و وفادارند آن کسانی که به عهد خویش وفا کردند و دیگران نیز درانتظار لحظه(شهادت) بسر می برند و تو هرگز در اراده و تصمیم آنان خللی یا …..

(بنام الله یعنی آن کسی که بهعشق او در این راه قدم نهادم وصیت نامه را آغاز می کنم)

بنام خدا : بنام خدایی که بهمن هستی بخشید تا در صراط مستقیم حرکت کنم خدایی که ابراهیم را از آتش و موسی رااز آب نجات داد و خدایی که برای راهنمایی بشر پیامبرانی فرستاده و آنان نیز در راهصراط الله به سوی معشوق خویش شتافتند.

و باسلام بر اماممان خمینی کهکوهها باید استواری و دریاها خروش را از او یاد بگیرند و آن پیری که هنگامی لب بهسخن می گشاید غرب و شرق را در امواج سخنان خود گیج می کند. سخنانی که گویی از سرشتو اعماق دل میلیونها انسان بیرون می آید و او که بعد از ۱۴ قرن دوباره انقلابی رابه سبک انقلاب خمینی در روز عاشورا و در کربلا به پا کرده و به ندای هل من ناصرحسین پاسخ مثبت داده و میروند تا با رهبری خویش طوفانی را که از ایران خروشیدنگرفته کاخهای کرملین و سفید را از جای برکند و با سلام بر ملتمان که امام می گویدمن از صدر اسلام تاکنون این چنین ملتی سراغ ندارم ملتی که بهترین هستی خویش وجگرگوشه خویش را هدیه می کند و میروند تا تداوم بخش و بلکه می توان گفت زمینهسازان ظهور مهدی(عج) و پایان بخش ظلم و ستم در گیتی باشند ملتی که مظلومیتشان درهفت تیر و رنگ خونشان را در جنوب و غرب و کردستان باید یافت و مردمی که خورشید بهنظاره آنان ایستاده است و سکوت زمان را تماشا می کند . آری برادر، کدامین چشم میتوانست باور کند که بار دیگر (محراب کوفه) طنین ملکوت (فزت ورب الکعبه) را شاهدباشد و فواره خون در دشت لاله زار کربلا (مرگ) را به مسخره بگیرد و بار دیگر درشکل مظلومیت عاشورا تجسم یابد و دوازدهم محرم با ۱۵ خرداد گره بخورد و اسلام برخاک حاکم شود:

السلام علیک یا اباعبدا…السلام علیک یا انصار اباعبدا…. السلام علیک یا ثارا… وابن ثاره. السلام علیکیا خمینی روح الله:

اکنون که برای چند سالی استکه این فیض عظیم نصیبم شده تا در جبهه های نبرد حق علیه باطل به اسلام و انقلابخدمت کنم خدای بزرگ را شکر می گویم که ما را از کسانی نیافرید تا در برابر خونشهدا ساکت بنشینیم و لیاقت همان را به ما داده که راه شهدا را که همان راه اولیاءو امامان است بشناسیم و آن را بپیمائیم و مپندارید که این راه را کورکورانه یا ازروی هوا و هوس انتخاب کرده ام بلکه از وقتی که در قلبم احساس کردم این راه راانتخاب کردم چون احساس کردم اسلام واقعی همین انقلاب ایران سرمشق آن است و دراینجا دل از تمام مادیات بریدم و در راه رضای پروردگار قدم برداشتم:

و خدایا تو خود میدانی وشاهدی که چه دستهای ملامتگر و سازشگری با زبان نیش زده خود شعر نفرت بار سازش رابرای من سرودند ولی از آنجایی که عشق تو در دلم جای گرفته و جز تو به کسی دیگر عشقنمی ورزیدم من هم در جواب آنان شعر زیبای شهادت را سرودم و گفتم :


چنین قفس نه سزای من خوشالحانیست

روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم

مرا که منزل حوراست منزل و مأوا

چرا به کوی خراباتیان بود وطنم

و ای امت حزب الله این رابدانید که من به اراده خود و عشق به اسلام و عشق به رهبر و امت اسلام است، این راهرا انتخاب کردم و کسی به زور و جبر مرا بهجنگ با کفار نفرستاد بلکه با عشق و ایمان قلبی خود که احساس می کردم این راه راانتخاب کردم و می دانید که ما باید چقدر از روح ا… عزیز خود متشکر باشیم که مارا از غفلت بیرون آورده و وارد وادی آگاهی و تحرک نموده است. باید متشکر باشیم کهبر ما منت نهاده و عزت را بر ما ارزانی داشته است او که همچون نوح ناخدای کشتیتوحید در دریای ظلمت این دوران و همچون ابراهیم بت شکن و همچون عیسی دارای رحمت وعطوفت و همچون داوود دارای خشیت الهی و همچون علی(ع) پرصلابت، سازش ناپذیر است واو میزان ماست و امروز بر ماست که با اطاعت از او وفاداری به این شعار که تا خون دررگ ماست خمینی رهبر ماست بر اعتلای این نهضت خدای را شکر کنیم و قدرشناسی اونمائیم چرا که امروز وجود او امتحانی است برای ما و امروز می شود شناخت که چه کسیمسلم بن عقیل را بدست عبیدا… سپرد و چه کسی او را پناه داد: و امروز می توان بهعین الیقین حبیب بن مظاهر را با آن کسی که در زیر پوشش تاریکی شب عاشورا حسین(ع)را تنها می گذارد تشخیص داد و امروز می توان خدا را در تمام صحنه های پیامبر وامیرالمومنین و ائمه معصومین سلام ا… علیهم اجمعین حاضر کرد و جواب آن همهسوالات را گرفت چرا که انسان بر نفس خویش بیناست.

وای امت مسلمان می دانید کهدر این زمان که اسلام عزیزمان مورد هجوم ابرقدرتها قرار گرفته است و اسلام در جهانمظلوم واقع شده وظیفه بزرگی برای مسلمانان است که از اسلام همچون حسین(ع) دفاعکنند و وظیفه همه مسلمانان و کسانی که قادرند از اسلام دفاع کننند این است که بهجبهه های حق علیه باطل بیابند و هنگامی این سخنان را می گویم که خود را در صحنهکربلا می بینم و به یاری خدا که نظری به من کرد تا این مدت از عمرم را که بهتریناوقات عمرم است در خدمت اسلام و در راه سرخ حسین(ع) صرف کنم و امیدوارم که در راهاین هدف مقدس که دفاع از اسلام عزیز است اگر خداوند ما را مورد لطف خویش قرار دهدبه شهادت که آرزوی من است برسم و بروم کنار دوستان همسنگر شهیدم… و پیامی که بهبرادران حزب ا… دارم این است : گوش به فرمان امام امت باشید و در کارهایتان خدارا در نظر بگیرید و به پیامهای پیامبرگونه امام امت و …… عمل کنید و درکارهایتان زیرک، استوار و در رفتار و اعمالتان تقوی را در نظر بگیرد و همواره صبورباشید و آن کسانی که به شما تهمت هایی می زنند شما برای رضای خدا چیزی نگوئید ووحدت را حفظ کنید وحدت را می گویم ولی نه وحدتی که چشمهایتان را روی هم بگذارید وهنگامی که باز می کنید ببینید در راس کارها کسانی غیر اسلامی آمده اند! پس هوشیارباشید و در خط مستقیم ولایت فقیه حرکت کنید .

امیدوارم خداوند رحمان همه مارا صبر و تقوائی دهد که فقط برای رضای او کارهایمان را انجام دهیم. و از امتشهیدپرور منطقه فردوس- بشرویه و روستاهای اطراف بخصوص روستای رقه می خواهم حضوریکپارچه و همیشگی خود را در سایه ولی امر و رهبری خردمندانه امام در صحنه حفظ کنیدو با جریاناتی که در راه انقلاب اسلامی سنگ اندازی می کنند برخوردی قاطع و مدبرانهداشته باشید. از قضاوت عجولانه بپرهیزید و نیروهای حزب اللهی و در خطه امامرا(طرد) نکنید و تا در مسئله ای یقین حاصل نکردید از بیان آن خودداری کنید و ایدوستان جبهه ها را فراموش نکنید و در تقویت آن بکوشید: امیدوارم که هر چه خالصانهتر و متواضعانه تر در راه بثمر رسیدن انقلاب اسلامیمان قدم بردارید.

انسانها بدانید که خداوند ماو شما را بیهوده خلق نکرده است بلکه به گفته خود خداوند در قرآن که انسان خلیفه مناست یعنی ای انسانها ما و شما خلیفه… هستیم در روی زمین پس …. و خوب و بدماناز این مقام اعلی … به اسفل سافلین سقوط نکنیم.

و در اینجا قرآن می فرماید کلنفس ذائقه الموت و نبلوکم بالشر و الخیر : یعنی می فرماید: هر کس باید طعم مرگ رابچشد و شما را با خوبیها و بدیها آزمایش می کنیم و در جای دیگر می فرماید:

… انما خلقناکم عبثا و انکمالینا لا ترجعون : آیا گمان می کنید که خلق کردم شما را بیهوده و شما به سوی مابازگشت نمی کنید؟

پس حال که مرگ حق است و همه باید طعم مرگ رابچشند چه خوب و سزاوار است که این مرگ در راه رضای خدا باشد و این مرگ چون مرگمومنان و مجاهدان راه خدا باشد مرگی باشد سرمشق گرفته از فاتح خیبر علی(ع) و ازاولین پاسدار اسلام شهید بزرگوار سالار شهیدان حسین(ع) و ما امروز می گوئیم که ایحسین جان اگر در روز عاشورا و صحنه کربلا نبودیم تا یاریت کنیم امروز بعد ۱۴۰۰ واندی سال نائبت را لبیک می گوییم و حرکت می کنیم و ندا سر می دهیم. عرض می کنیمسلام ای کربلای حسین و ای کربلای خمینی. ما آمدیم تا ندای هل من ناصر ینصرنیت رالبیک گوئیم. ما با سلاحی آمدیم که هیچ ابرقدرتی ندارد که نام آن سلاح ایمان وا…اکبر است که بُرّنده ترین سلاحهاست ما آمدیم تا دیوار کفر را از مرزهای اسلامبرداریم تا کلمه پیام رهایی بخش اسلام خط امام خمینی خطی با خون سرخ سربازان اسلامبر خط کفر شرکت باطل در جهان بکشند و اسلام حق را جایگزین کفر و باطل کنند.

و در اینجا می خواهم بگویم کهخدایا ما به خاطر رضای تو در این راه قدم نهادیم و با سرمشق و درس گرفته از آنسالارمان اباعبدا… الحسین به پیش می رویم تا به کربلای حسین به آن زمینی که آقااباعبدالله در آن زمین خونش ریخته شده برسیم و ما عاشق حسین هستیم و می رویم تادرد دلمان را به تنها رازدان و همدممان بگوئیم و عرض کنیم که حسین جان اگر در روزعاشورا شما با ۷۲ یار باوفایتان را به شهادت رساندند امروز جوانان ما به عشق شمادر این راه سر می دهند تا به حضور شما برسند. امروز در جبهه های ما حبیب بن مظاهرها و علی اکبرها و علی اصغرها هستند و همه به طرف شما می آئیم و از شما می خواهیمکه ما را کمک کرده و دستمان را بگیرید تا هر چه زودتر به حرم شش گوشه شما برسیم وعقده ها و درددلهایمان را خالی کنیم انشاءا… .

و امروز ما شاهد آن هستیم کهرزمندگان در آخرین لحظه عمرشان از همسنگرانشان می خواهند که صورت آنها را به طرفکربلا کنند تا سلامی خدمت شما تقدیم دارند و حسین جان ما امروز افرادی دادیم که بهعشق شما دست داده اند و پا داده اند و عده زیادی هم که به آرزوی خود رسیده و بهلقاء یار رفته اند و الان در نزد شما می باشند و با همدیگر در خدمت مادرتانزهرا(س) هستند و در محضر و جوار حق تعالی هستید و ما به شما می گوئیم که ای شهیداندر جوار حق تعالی آسوده خاطر باشید که ملت حزب ا… پیروزی شما را از دست نخواهدداد.

می خواستم مسئله ای را عنوانکنم که یکدفعه قلم از نوشتن و دست هم از کار افتاد بعد فکر کردم خدایا چه میخواستم بگویم و چه می خواهم بگویم که قلم از نوشتن و دست از کار افتاد که… میخواستم بگویم جملاتی را خطاب به پدرمدرصورتی که من پدر ندارم و افسوس می خورم که پدرم نبودی که دامادی حقیقیفرزندت را که عروس، اسلحه اش بود و حجله هم، سنگر و عوض حنا هم سرو صورت و دستهایفرزندت به خون آغشته بود ولی امیدوارم که اجر شما پدر مهربانم با رسول ا… بوده وروحتان شاد باشد انشاءا…

و مادر مهربانم و همسر وخواهران و برادرانم اگر انشاءا… این فیض عظیم شهادت نصیبم گردید هیچ ناراحتنباشید چون فرزند شما در راه رضای پروردگار جان خود را فدا کرده است و در این راههیچ نابودی نیست و افتخار کنید که در راه فحشا و منکرات و مسائلی بر علیه اسلام وانقلاب نبوده است و خواهش دیگرم این است که کاری نکنید که یک سری افراد موقعیتی وفرصت طلب و سودجو از این مسئله سوءاستفاده کنند چون من راضی نیستم که از من برعلیهاسلام و انقلاب و خط امام و افراد حزب ا… سوءاستفاده کنند و یک کلمه ای را هم میخواهم بگویم که گول آن افرادی را که فقط لق لق زبان دارند نخورید چون اینها اگرراست می گویند که دوستدار شهدا هستند راه شهدا را باید ادامه دهند و شهدا رفتند وشهید شدند و آنها هم باید بروند در این راه و از هیچ چیز ترس و هراسی نداشتهباشند.

و مسئله دیگر که می خواستمبگویم این بود که برای من گریه نکنید البته چون نهضت اباعبدالله الحسین با همینگریه و عزاداری ها زنده مانده نمی توان گفت که گریه نکنید ولی حالت ضعف به خود راهندهید انشاءا… و دراینجا از همه دوستان و اقوام وهمه همشهریان و همسایه هاحلالیت می طلبم که من را حلال کنند و بخاطر خدا من را ببخشند و من هم تاکنون سعیکرده ام که اگر با کسی برنامه مخالفتی و یا موضع گیری داشته ام به خاطر اسلام بوده و اگر با کسی همصفا بودم باز هم به خاطر اسلام بوده است و خدمت همگی اهالی روستا سلام گرم میرسانم و با همین سلام خداحافظی هم می کنم و از همگی می خواهم که برای من حقیر دعاکنند و از همه التماس دعا دارم و این نکته را هم می خواستم بگویم که در مراسمتشییع جنازه ام افرادی که گوشه ای از قلبشان مخالف انقلاب است شرکت نکنند و آنهاییهم که با امام مخالفت می کنند و در خانه نشسته اند و نق می زنند خودشان را آمادهکنند که دادگاه عدل الهی در انتظار آنهاست دادگاهی که دادیار آن خون شهدا است و ازامت قهرمان می خواهم مخصوصاً از نسل جوان و یا مردان متاهل و سالخورده نگوئید کهما نمی توانیم به جبهه برویم و یا به ما نیازی نیست چرا نیاز هست بروید و جبهه هارا خالی نگذارید و آنهایی هم که به جبهه نمی توانند بروند کمک مالی کنند و درپایان همه شما را به خدای بزرگ می سپارم.

و جنازه ام را هم در پهلویدیگر شهدا دفن کنید و از همسرم می خواهم که مقداری ۵۰۰ تومان رد مظالم برایم بدهندواگر نتوانستند برایم روزه قرض بگیرند و برادران حزب ا… حضور یکپارچه خود را درصحنه حفظ کنید . والسلام به امید پیروزی اسلام بر کفر الحاد جهانی حزب فقط حزب ا… رهبر فقطروح ا… مرگ بر سازشکار و مرگ بر منافق هم یادتان نرود.


حسن باقری ۱۳۶۴/۴/۱۵

%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF %D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1%DB%8C %D8%AD%D8%B3%D9%86 %D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1%DB%8C

نظرات