شهید رجبعلی اکبری به تاریخ ۱/۲/۱۳۴۲ در روستای کرند از توابع شهرستان بشرویه متولد ودر تاریخ ۲۴/۹/۱۳۶۷ در منطقه اسلام آباد غرب به درجه رفیع شهادت نائل شد .
اول اردیبهشت سال ۱۳۴۲ ، فصل بهار و فصل رویش گلبر دامنه کوهها وطبیعت ، موجب مسرت وشادی همه مردم می شود . در این روز زیبا ،شادی و خوشحالی خانواده اکبری در روستای کرند از توابع شهرستان بشرویه ، دوچندانشده و با مولود این روز، که در دامان پدر ومادری مهربان پرورش یافت ، چشمانشان بهجمال این فرزند روشن شد . او را رجبعلی نامیدند . پدرش با دسترنج کارگری او را بهمدرسه فرستاد و تاپایان دوره متوسطه دررشته فرهنگ و ادب درس خواند و دیپلم گرفت . سال ۱۳۶۷ به سنت رسول مکرم اسلام (ص )ازدواج نمود و پس از آن به عنوان پاسدار در جبهه حضور پیدا کرد . سرانجام در اسلامآباد غرب باسمت نیروی تدارکات ، در مورخ ۲۴/۹/۱۳۶۷ به فیض عظمای شهادت نائل شد .در فرازی از وصیت نامه اش چنین می نویسد : سلام و درود بر شما اى مادرمهربان و اى پدر بزرگوار و اى خواهر و برادران مهربانم . خواهش مى کنم که برایمگریه نکنید و اگر هم خواستید گریه کنید بر حسین و یاران و اصحابش گریه کنید و مىدانم که برایم گریه نمى کنید اما صبر در راه خداوند اجر عظیمى به شما خواهد داد . برسر قبرم نام جوان ناکام ننویسید زیرا این راه را که همان راه انبیاست و راه یگانهپاسدار کربلا ، حسین بن على (ع) است انتخاب کرده ام . آرى این گلگون کفنان یعنىآنهایى که در راه دین و قرآن و اسلام و عدالت به خون گلوى خود رنگین شده اند در اینجهان جز افتخارى نخواهند داشت …………. خداوندا از تو مى خواهم که توفیقشهادت را نصیبم کنى . مرگ پر افتخارى که بارها به آن نزدیک شده ام ولى نصیبم نشدهزیرا که شهید مقام والایى دارد و من فردى گناهکار و خوارم و اینک با یاد تو بهجبهه مى روم نه براى انتقام بلکه به منظور احیاى دینم و تداوم انقلابم پاى در چکمهمى کنم . خدا و امام زمان و نایب بر حق او را به یارى مى طلبم و از او مى خواهم کههدایتم کند و به آن راهى که خود صلاح میداند مرا راهنمایى کند …………… پدرو مادر عزیزم چنانچه اگر این هدیه ناقابل شما در راه خدا فدا شد ازشما مى خواهم کهراه درست را انتخاب کنید یعنى همان راه امام و بطور واضح تر همان راه و خط روحانیتاصیل و همان راهى را که ائمه و پیامبران ما پشت سر گذاشتند و اگر شما حمایت وپشتیبانى خود را از روحانیت دریغ نکنید هرگز استعمار نمى تواند کوچکترین ضربه اىبزند ولى اگر عکس آن باشد خواهید دید که چه بر سرتان خواهد آمد و تو اى پدر عزیزمآن دستهاى پینه بسته تو را مى بوسم و امیدوارم که مرا ببخشى و چنانچه اگر شهید شدمو به آرزوى دیرینه خود رسیدم کسى را مقصر ندانسته و او را مورد سرزنش قرار ندهید وهرگز به دل خود خیال باطل راه ندهید زیرا شهادت آرزوى هر مسلمان واقعى است و من آن را آگاهانه انتخاب کرده ام .
روحش شاد وراحش پر رهرو .
نظرات
ارسال یک نظر