شهید محمد ناصری
نام پدر: عباس
تاریخ تولد: 1344/12/27
محل تولد: بشرویه
تاریخ شهادت: 1365/10/04
محل شهادت: شلمچه
محل دفن: بشرویه
یگان خدمتی: بسیج
زندگی نامه : بیست و هفتم اسفند ماه ۱۳۴۴در روستای برون از توابع شهرستان بشرویه به دنیا آمد.پدرش آقا عباس دامدار بود و مادرش ماه بانو خانم نام داشت. وی سال ۱۳۶۲در مرکز تربیت معلم شهید مفتح فردوس دوره کاردانی رشته آموزش ابتدایی به عنوان دانشجو پذیرفته شد. چهارم دی ماه ۱۳۶۵در عملیات کربلای چهار به عنوان غواص خط شکن در منطقه شلمچه براثراصابت ترکش خمپاره به سر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.پیکر مطهرش در زادگاهش به خاک سپرده شد
وصیت نامه :
وصيت نامه شهيد محمد ناصري
تاريخ : 1361/07/13
بسم الله الرحمن الرحيم
«الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ
بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ؛آنان كه
ايمان آوردند و هجرت نمودند و جهاد نمودند در راه خدا با مالهايشان و
جانهايشان در نزد خداوند مقامهاي بزرگي دارند»
هدف از جبهه رفتن بنده حقير اولا دفاع از قرآن و اسلام و ثانيا دفاع از نواميس ملت مسلمان است.
اينكه عـــــازم جبهه هستم و صـــداي ناصر ينصرني امـــــام حسين
زمــــــان را شنيدم در اين مــــــاه كــــــه مـــــــاه محــــرم است
دوباره قصد رفتن به جبهه را كــردم و بـــا خــــود فكر كردم چــــرا در
اين مــــوقع حســــاس كـــــه نياز زيادي به نيرو است، اصلا عــــده اي از
برادران توجهي ندارند و هميشه به فكر دنيا هستند، خوب چه معــــــلوم
كــــه مــــا تا چند لحظه ديگر زنده نباشيم. چرا اينقدر به فكر دنيا هستيد
و اصلا به فكر آخرت نيستيد.
اي كســــاني كــــه در مــــاه محـــرم به ســـر و سينه مــي زنيد، حسين
زمـــان تنهـــا است، احتياج به شمــــايي كـــه داد مي زنيد و مي گـــوييد
يا حسين، مـــا در كربلا نبوديم كــــه تو را ياري كنيم ولي امــــروز
كربلا در ايران است و اين مــــــوقع مـــــانند آن زمـــاني است كـــه
حسين در كربلا در ميان خيمــــه شب بود، ياران خــــود را جمع كردند و
گفتند كـــه چراغهــا را خاموش كنند و بعدا فرمودند هر كسي مي خواهد برود
كه عـــــده اي رفتند و عـــــده اي هم جــــان بر كف ماندند و روز
عاشــــورا يكي يكي شهيد شدند. اصلا چرا بعضي از افراد اينقدر از جبهه مي
گريزند و اصلا به فـــكر نيستند. اصلا چرا يك لحظـــــه به فــــكر اين
نيستند كـــه پست هـــا و مقــــام هــــــا(ي) دنيا رفتني است؟ چرا يك
لحظه به فكر آخرت نيستند؟
خوب در آخر چند كلمه براي پدر و مادرم:
پدر و مادر عزيزم اگر شما مي خواستيد كه من براي شما خدمتي كنم ولي وقت
نداشتم، اگر مي خواستيد و زحمت زيادي كشيد(يد) تا من درس بخوانم و در آينده
به شما هم كمك كنم ولي من در اين موقع به نداي حسين زمان لبيك مي گويم و
من و ما به جبهه و براي دفــــاع مي رويم تا ديگر برادران و خواهران
بتوانند به راحتي درس بخوانند.
اگر مي خواهيد درس هم بخوانيد خوب درس بخوانند. اي دانش آموزان كه اميد
آينده كشور هستيد و امام روي شما حساب كردند، خوب كوشش كنيد و ما هم در
جبهه مي جنگيم تا شما به راحتي درس بخوانيد.
خوب برادرانم، خواهش مي كنم راه مرا ادامه دهيد.
خوب از همه مي خواهم مرا ببخشيد و من هم از همه دوستان و آشنايان راضي هستم.
برادر شما - امضاء شهيد 13/07/61
هدف ازجبهه رفتن بنده حقیر اولاً دفاع از قرآن و اسلام و ثانیاً دفاع از نوامیس ملت مسلمان است. چرا در این موقع حساس که نیاز زیادی به نیرو است اصلاً عدهای از برادران توجهی ندارند و همیشه به فکر دنیا هستند؟ از کجا معلوم که ما تا چند لحظه دیگر زنده باشیم؟ چرا اینقدر به فکر دنیا هستند و اصلاً به فکر آخرت نیستند؟
نظرات
ارسال یک نظر